Pages

Sunday, October 23, 2011

کوتاه ولی عمیق



کاش دل آدما بدون تجربه می فهمید



دلبستن به کلاغی که دل داره



بهتر از دل باختن به طاووسیه



که فقط ظاهری زیبا داره



آترود

Wednesday, October 12, 2011

داستانهایی ساده برای ما/به خاطر هيچ شيوانايي



روزي شيوانا پيرمعرفت را به يک مجلس عروسي دعوت کردند. جوانان شادي

مي کردند و کودکان از شوق در جنب و جوش بودند.عروس و داماد نيز از خوشحالي در پوست خود نمي گنجيدند. ناگهان پيرمردي سنگين احوال از ميان جمع برخاست و خطاب به جوانان فرياد زد که:" مگر نمي بينيد شيوانا اينجا نشسته است؟! کمي حرمت بصيرت و معرفت استاد را نگه داريد و اينقدر بي پروا شوق وشادي خود را نشان ندهيد!"ناگهان جمعيت ساکت شدند و مات ومبهوت ماندند که چه کنند!؟ از سويي شيوانا را دوست داشتند و حضور او را در مجلس خود برکت آفرين مي دانستند و از سوي ديگر نمي توانستند شور و شوق خود را در مجلس عروسي پنهان کنند
سکوتي آزار دهنده دقايقي بر مجلس حاکم شد. پيرمردان از اين سکوت راضي شدند و به سوي استاد برگشتند و از او خواستند تا با بيان جمله اي جوانان بازيگوش مجلس را اندرز دهد!شيوانا از جا برخاست. دستانش را به سوي زوج جوان دراز کرد و گفت:" شيوانا اگر به جاي شما بود دهها بار بيشتر فرياد شوق مي کشيد و اگر همسن و سال شما بود از اين اتفاق ميمون و مبارک هزاران برابر بيشتر از شما شادي


مي کرد. به خاطر اين شيوانايي که از جواني فاصله گرفته است و به حرمت معرفت و بصيرتي که در او جستجو مي کنيد، هرگز اجازه ندهيد احساس شادي و شادماني و شوريدگي دروني شما به خاطر حضور هيچ شيوانايي سرکوب شود! شادي کنيد و زيباترين اتفاق جواني يعني زوج شدن دو جوان تنها را قدر بدانيد که امشب ما اينجا به خاطر شيوانا جمع نشده ايم تا به خاطر او سکوت کنيم
مي گويند آن شب پيرمردان مجلس نيز همپاي جوانان شادي کردند

Wednesday, October 5, 2011

نسل سوخته



ما از نسل فیس‌بوک نیستیم
گم شدیم میان چند تصویر‌ با چند خط بی معنی
برای دوست داشتن به هم شصت نشان می‌دهیم
شدیم چند عکس که بوی فوتوشاپ هزارتومنی می‌دهد
عکس‌ مداد شمعی و خمیر بازی و کزت و پرین، گذشته‌ی ما شد
ما از نسل سیصد و شصت هم نبودیم
که سیصدو شصت بار، در سیصدو شصت و پنج روز سال
در آن دور میزدیم و گیج‌تر میشدیم
ما از نسل هیچ دنیای مجازی‌ای نیستیم
ما از نسل سرود‌های انقلابیم
از نسل شنیدن خاطرات دوران رضا شاه
از نسل چراغ‌های خاموشیم، صدای آژیر خطر
کمیته/ بسیج/ گشت ارشاد
ما از نسلی هستیم که با نسل‌های دیگر سر سوختگی دعوا دارد
ما نسوختیم، هنوز غرق آتشیم
آتش عشق‌‌بازی خیابان‌های تاریک
بوسه‌هایی که از کوچه ها به خانه‌ها رسیدند
خانه‌هایی که دیروز مجرد بودند و امروز هزار عروس و داماد
ما از نسل حلقه‌ی دود قلیانیم
ما گم شدیم
دنیایمان مجازی شد
دیگر بهشت و جهنممان هم با دبیلو شروع می‌شود
ما فهمیدیم که فیلتر فقط برای سیگار نیست
می‌توان از آن رد شد و به دنیا رسید
فهمیدیم خدا اگر دنیایش مجازی باشد
دوست دخترش چشم بادامی است، پروفایل دارد
فهمیدیم بمب اتم ملی شدن اینترنت است
و خودکشی، دی‌اکتیو شدن
ما نسل سوخته بودیم، دوباره سوختیم، گـُر گرفتیم
ح.ح