خداوندا : براي همسايه كه نان مرا ربود، نان . براي عزيزاني كه قلب مرا شكستند، مهرباني . براي كساني كه روح مراآزردند بخشش.وبرای خویشتن خویش آگاهی وعشق می طلبم
Sunday, July 28, 2013
Saturday, July 27, 2013
Wednesday, July 17, 2013
Tuesday, July 9, 2013
کودکی
کودکی هایم اتاقی ساده بود
قصه ای دور اجاقی ساده بود
شب که میشد نقشها جان میگرفت
روی سقف ما که طاقی ساده بود
میشدم پروانه خوابم می پرید
خوابهایم اتفاقی ساده بود
زندگی دستی پر از پوجی نبود
باری ما جفت و طاقی ساده بود
قهر میکردم به شوق آشتی
عشقهایم اشتیاقی ساده بود
ساده بودن عادتی مشکل نبود
سختی نان بود و باقی ساده بود
قیصر امین پور
باران
باران که میگیرد ساک میبندم
یک جای این قصه باید ناودانی داشته باشد ...
من باشم و کبریت هایی که از آسمان دستور مرگش صادر شده .......
و دامن ِ خیس ِ دختری که چمدانم را با کبریت هایش چشم بسته عوض می کند
بی آنکه از ، خالی بودنش بترسد
...
یک جای این قصه باید ناودانی داشته باشد
این کبریت ها / پدر می خواهند .
هومن شریفی
Monday, July 8, 2013
Sunday, July 7, 2013
Subscribe to:
Posts (Atom)