Pages

Monday, October 28, 2013

آنکه بر در می کوبد






آنکه بر در می کوبد شباهنگام 
به کشتن چراغ آمده است

شاملو

نسل ما




توسیب دوست داری




توسیب دوست داری ومن شکوفه های سیب را،

توسیب رامی چینی ومن شکوفه هایش را می بویم،

سیب توتمام میشود واما!!!

هنوز دفتر خاطراتم شکوفه باران است..


امیرناصری

چقدر دوست داشتنی هستند




زندگی بیمارستانی ست





زندگی بیمارستانی ست که هر بیمارِ آن در آرزویِ
عوض کردن تختش به سر می برد.
 یکی می خواهد روبرویِ بخاری باشد و رنج بکشد، و دیگری می پندارد که سلامتی اش را کنار پنجره بازخواهد یافت.
من گمان می کنم که همیشه، همان جایی که نیستم حس بهتری خواهم داشت، و این سوال جابه جایی همواره ذهن مرا مشغول کرده است.


شارل بودلر

Wednesday, October 9, 2013

دره ها گلوله خورده اند



دره ها گلوله خورده اند
جنگل گلوله خورده است
خون همین حالا دارد
در انارها جمع می شود
من اما
بر تپه ای نشسته ام
بهمن ِ کوچک دود می کنم ...
پک می زنم به خیابان
پک می زنم به کافه
پک می زنم به این فصل
که سرش را پایین انداخته
از لابه لای آدم ها رد می شود
نگاه کن!
ابری که بالای شهر ایستاده
روزی ست که من دود کرده ام...


گروس عبدالملکیان

دل میدهم به باد