Pages

Sunday, October 28, 2012

به مناسبت گرامیداشت روز کوروش بزرگ





در اين خاک زرخيز ايران زمين
نبودند جز مردمي پاک دين
همه دينشان مردي و داد بود
...وز آن کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کيششان
گنه بود آزار کس پيششان
همه بنده ناب يزدان پاک
همه دل پر از مهر اين آب و خاک
پدر در پدر آريايي نژاد
ز پشت فريدون نيکو نهاد
بزرگي به مردي و فرهنگ بود
گدايي در اين بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما
که شد مهر ميهن فراموش ما
که انداخت آتش در اين بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کرديم کين گونه گشتيم خار؟
خرد را فکنديم اين سان زکار
نبود اين چنين کشور و دين ما
کجا رفت آيين ديرين ما؟
به يزدان که اين کشور آباد بود
همه جاي مردان آزاد بود
در اين کشور آزادگي ارز داشت
کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمايه بود آنکه بودي دبير
گرامي بد آنکس که بودي دلير
نه دشمن دراين بوم و بر لانه داشت
نه بيگانه جايي در اين خانه داشت
از آنروز دشمن بما چيره گشت
که ما را روان و خرد تيره گشت
از آنروز اين خانه ويرانه شد
که نان آورش مرد بيگانه شد
چو ناکس به ده کدخدايي کند
کشاورز بايد گدايي کند
به يزدان که گر ما خرد داشتيم
کجا اين سر انجام بد داشتيم
بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگي کردن و زيستن
اگر مايه زندگي بندگي است
دو صد بار مردن به از زندگي است
بيا تا بکوشيم و جنگ آوريم
برون سر از اين بار ننگ آوريم

فردوســــــــــــي

Saturday, October 27, 2012

کوتاه ولی عمیق



من همیشه خوشحالم، می دانید چرا ؟
برای اینکه از هیچکس برای چیزی انتظاری ندارم ،
انتظارات همیشه صدمه زننده هستند ...

شکسپیر 

فقط برای خودت زندگی کن و ..




قبل از اینکه صحبت کنی » گوش کن
قبل از اینکه بنویسی » فکر کن
قبل از اینکه خرج کنی » درآمد داشته باش
...قبل از اینکه دعا کنی » ببخش
قبل از اینکه صدمه بزنی » احساس کن
قبل از تنفر » عشق بورز
زندگی این است ...

آترود

Saturday, October 20, 2012

خانۀ عشق کجاست ؟



خانۀ عشق کجاست ؟
من فقط می دانم
ناشناسی هر شب
...
پنجرۀ خواب مرا
...
می کوبد
یک سبد
گل و پروانه و باران
در باغ شبم می ریزد
و لبخند زنان
پشت دلم می پیچد
کفشهایش
لب رؤیای دلم جا ماندست
و نمی دانم من
خانۀ عشق کجاست؟
آترود

هرگز...همیشه






هرگز به دست اش ساعت نمی بست
روزی از او پرسیدم
پس چگونه است
که همیشه سر ساعت به وعده می آیی؟
گفت:
ساعت را از خورشید می پرسم
پرسیدم
روزهای بارانی چطور؟
گفت:
روزهای بارانی
همه‌ی ساعت ها ساعت عشق است!
 راست می گفت
یادم آمد که روزهای بارانی
او همیشه خیس بود


واهه آرمن

به همین سادگی






به همین سادگی اتفاق می افتد می آید 
و توی قــــلــــــبــــــت آرام می نشیند 
و دیگر هیچکس را نمی بینی 
حالا تـــــــــــــو 
اسمش را هرچه می خواهی بگذار

آترود

Sunday, October 14, 2012

زندگی




گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر
با اعتماد زمان حالت را بگذران 
و بدون ترس برای آینده آماده شو
ایمان را نگهدار وترس را به گوشه ای انداز
شک هایت را باور نکن 
وهیچگاه به باورهایت شک نکن 
زندگی شگفت انگیز است ، در صورتیكه بدانی چطور زندگی کنی
مهم این نیست که قشنگ باشی 
قشنگ این است که مهم باشی ! حتی برای یک نفر
آترود

Saturday, October 13, 2012

ای مادر






اي مادر 
هوا
همان چيزيست که به دور سرت مي چرخد
و هنگامي که مي خندي
صاف تر مي شود


حسين پناهي

خدا را برایتان آرزو دارم






خدا تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمیشود
تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد
با پای شکسته هم میتوان سراغش رفت
تنها خریداری است که اجناس شکسته را بهتر برمیدارد
تنها کسی است که وقتی همه رفتند میماند
وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید
وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت میشود
وتنها سلطانی ست که دلش با بخشیدن آرام میگیرد نه با تنبیه کردن

خدا را برایتان آرزو دارم

آترود


    کوتاه ولی عمیق



    جرم اين است که ندانيم زندگي خيلي ساده تر از اين هاست که ما فکر مي کنيم.

    فردريک ویلهلم نيچه


    Monday, October 1, 2012

    به مناسبت آغاز پاییز وفرا رسیدن جشن مهرگان






    خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
    باد خنک از جانب خوارزم وزان است
    ...
    آن برگ رزان بین که بر آن شاخ رزان است
    گویی به مثل پیرهن رنگرزان است
    دهقان به تعجب سرانگشت گزان است
    کاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلنار

    محبت





    ما از محبت خدا نسبت به خود آگاهيم و به آن اطمينان داريم. خدا محبت است و هر که با محبت زندگي مي کند در خدا ساکن است و خدا در او . به اين وسيله محبت در ما به کمال رسيده است تا در روز داوري اعتماد داشته باشيم ، زيرا زندگي ما مانند زندگي او در اين جهان است . کسي که محبت دارد
    نمي ترسد و هر که بترسد هنوز به محبت کامل نرسيده است ، زيرا محبت کامل ترس را دور مي سازد

    پرواز




    تمــــــام شعرهايم در وصف نيامدنت است !
    اگـــر روزي . . .
    نـاگـهان . . .
    ناباورانــــه سر برسـي . . .
    از شاعر بودن . . .
    ...استعفا ميدهم . . .
    نقــــــاش ميشوم. . .
    و تا ابــــد نقش پـــرواز مــيکشم !
    آترود



    زیبایی




    فقط تاریکی می داند

    ماه چقدر روشن است

    فقط خاک می داند

    دست های آب،چقدر مهربان.

    معنی دقیق نان را 

    ...فقط آدم گرسنه می داند

    فقط من می دانم

    تو چقدر زیبایی!


    رسول یونان