خداوندا : براي همسايه كه نان مرا ربود، نان . براي عزيزاني كه قلب مرا شكستند، مهرباني . براي كساني كه روح مراآزردند بخشش.وبرای خویشتن خویش آگاهی وعشق می طلبم
Wednesday, February 25, 2015
Saturday, February 7, 2015
دیالگهای ماندگار/ بت من
آلفرد: سال ها پیش در برمه بودم... منو دوستام برای یه حکومت محلی کار میکردیم. اونا سعی داشتن با دادن جواهرات به عنوان رشوه وفاداری روسای قبیله رو بخرن اما یک راهزن کاروان هاشون در جنگلی در شمال رانگون غرات میکرد. برای همین مارو فرستادن تا جواهرات رو پیدا کنیم اما طی مدت 6ماه هیچکس رو ندیدیم که با راهزنها معامله کرده باشه. یک روز بچه ای رو دیدم که با یه یاقوت بازی می کرد که اندازه یک نارنگی بود... اون راهزن جواهراتو دور می انداخته
بروس(کریستین بیل): پس چرا اونا رو دزدیده بوده؟
آلفرد: چون فکر میکرد سرگرمی خوبیه, چون بعضی آدما دنبال چیزای منطقی مثل پول نیستن. نمیشه اونارو خرید, بهشون زور گفت, باهاشون منطقی حرف زد یا مذاکره کرد! بعضی آدما فقط میخوان سوختن دنیا رو تماشا کنن
The Dark Knight
Subscribe to:
Posts (Atom)