Pages

Saturday, October 20, 2012

هرگز...همیشه






هرگز به دست اش ساعت نمی بست
روزی از او پرسیدم
پس چگونه است
که همیشه سر ساعت به وعده می آیی؟
گفت:
ساعت را از خورشید می پرسم
پرسیدم
روزهای بارانی چطور؟
گفت:
روزهای بارانی
همه‌ی ساعت ها ساعت عشق است!
 راست می گفت
یادم آمد که روزهای بارانی
او همیشه خیس بود


واهه آرمن

No comments:

Post a Comment