
کوزه گري هر روز صبح از رودخانه با کوزه هايش براي روستا آب مي آورد
وقتي کوزه گر به روستا برمي گشت، دو کوزه همراهش بود که يکي از کوزه ها ترکي کوچک داشت و مقداري از آب آن خارج مي شد
کوزه سالم به خود افتخار مي کرد چون آب را کامل مي رساند اما کوزه ترک خورده شرمنده بود چرا که او فقط نيمي از کارش را درست انجام مي داد
کوزه ترک خورده بالاخره نتوانست اين وضع را تحمل کند و به کوزه گر گفت : « چرا مرا دور نمي اندازي ؟من با اين ترک بدرد نمي خورم »؟
کوزه گر گفت : امروز وقتي داريم به روستا بر مي گرديم ، در مسير برگشتمان به گل ها خوب نگاه کن
کوزه آنها را ديد واز قشنگي آنها تعريف کرد وگفت حالا منظورت چيست؟
کوزه گر گفت : ماه هاست که تو به اين گل ها آب مي دهي . ايرادي که فکر مي کني داري ، روستاي ما را تغيير داده و آن را زيباتر کرده است
کوزه ترک خورده گفت : پس در تمام اين مدت که احساس بيهودگي مي کردم ، نقص من کار مهم تري انجام مي داد
وقتي کوزه گر به روستا برمي گشت، دو کوزه همراهش بود که يکي از کوزه ها ترکي کوچک داشت و مقداري از آب آن خارج مي شد
کوزه سالم به خود افتخار مي کرد چون آب را کامل مي رساند اما کوزه ترک خورده شرمنده بود چرا که او فقط نيمي از کارش را درست انجام مي داد
کوزه ترک خورده بالاخره نتوانست اين وضع را تحمل کند و به کوزه گر گفت : « چرا مرا دور نمي اندازي ؟من با اين ترک بدرد نمي خورم »؟
کوزه گر گفت : امروز وقتي داريم به روستا بر مي گرديم ، در مسير برگشتمان به گل ها خوب نگاه کن
کوزه آنها را ديد واز قشنگي آنها تعريف کرد وگفت حالا منظورت چيست؟
کوزه گر گفت : ماه هاست که تو به اين گل ها آب مي دهي . ايرادي که فکر مي کني داري ، روستاي ما را تغيير داده و آن را زيباتر کرده است
کوزه ترک خورده گفت : پس در تمام اين مدت که احساس بيهودگي مي کردم ، نقص من کار مهم تري انجام مي داد
No comments:
Post a Comment