Pages

Monday, April 14, 2014

وعده‌ی دیدار


«وعده‌ی دیدار»
دکمه‌های پیراهنم
خواب انگشتان تو را می‌بینند
و کفش‌هایم می‌سوزند 
در آرزوی پابه پایی با کفش‌های تو!
شالِ من
نمی‌تواند خاطره‌ی شانه‌هایت را از خاطر ببرد،
شلوارم چون سگی دنبال می‌کند مرا در خانه
و می‌خواهد دوباره
او را به قدم زدن در کنار تو ببرم...
پس چگونه انتظار داری از تو نخواهم
به من وعده‌ی دیداری بدهی؟ 

یغماگلرویی

No comments:

Post a Comment